10 نکته در انیمیشن معجزه آسا؛ دختر کفشدوزکی که فقط بزرگ ترها متوجه شان می شوند
به گزارش اخذ ویزا، انیمیشن معجزه آسا؛ دختر کفشدوزکی روایت مارینت دوپان-چنگ، نوجوانی خجالتی را دنبال می نماید که عاشق آدرین آگرست مجذوب کننده و رویایی است، اما آدرین به ندرت به او توجه نشان می دهد. اما هر شب، همین مارینت خجالتی در نقش دختر کفشدوزکی، ابرقهرمانی مجذوب کننده و با اعتمادبه نفس، در کنار دستیارش، گربه سیاه بی دست و پا، با جنایت مبارزه می نماید. گربه سیاه به وضوح شیفته دختر کفشدوزکی است، اما دخترک احساسی به این پسر گیج ندارد. اما مارینت نمی داند که آدرین هم یک راز عجیب دارد، او همان گربه سیاه است.
این پیش فرض مجموعه تلویزیونی فرانسوی معجزه آسا؛ داستان های دختر کفشدوزکی و گربه سیاه است، داستانی لطیف و در عین حال مهیج که از هر سنی هوادار دارد. در حالی که داستان این مجموعه به وضوح برای بچه ها خردسال نوشته شده است، معجزه آسا نکات شگفت انگیزی در عمق خود پنهان نموده است که تنها بزرگسالان متوجهش می شوند. اسطوره شناسی بسیار پیچیده ای پیرامون معجزه ها وجود دارد، آیتم هایی که به قهرمانان ما قدرت می دهند، کوامی ها، نگهبانان جادویی این آیتم ها و پروانه هاوک شرور که می تواند با استفاده از آکومای جادویی، شهروندان عادی پاریس را به ابرشرورهای قدرتمند تبدیل نمایند.
در نتیجه، در انیمیشن معجزه آسا چیزهایی وجود دارد که فقط بزرگسالان به آن توجه می نمایند، و در این مطلب ما تمام جزییات کوچک این سریال را تجزیه و تحلیل و نقد می کنیم. به هر حال، معجزه آسا درباره احساسات است، نه منطق. از شما می خواهد که مغزتان را خاموش کنید و از تماشا لذت ببرید. اما نمی توان از اتفاقات عجیب و غیرمنطقی این سریال چشم پوشید.
1. در انیمیشن معجزه آسا شهر پاریس به طرز عجیبی خلوت و خالی است
خیابان های پاریس در یک بعد از ظهر، مملو از کافه های کنار جاده، بوتیک های کوچک مجذوب کننده، و مسیرهای پیاده روی پر از درخت است. نسخه بسیار ایده آل و رنگارنگ پاریس که در انیمیشن معجزه آسا می بینیم در واقع تمام این گزینه ها را دارد، اما یک مورد جزیی هم در بین تمام این گزینه ها وجود دارد که متاسفانه در این سریال نادیده گرفته شده اند؛ آدم ها و رهگذران.
هر زمان که انیمیشن معجزه آسا صحنه ای از فضای باز در خیابان های پاریس به نمایش می گذارد، شخصیت های اصلی ما اغلب تنها افرادی هستند که دیده می شوند و در پیاده روهای کاملا خلوت قدم می زنند و فقط گاه به گاه ماشینی در پس زمینه عبور می نماید. ما فرض می کنیم علت اصلی این موضوع به احتمال زیاد یک ایراد فنی باشد. مدل سازی و جان بخشیدن به صد نفر از تماشاگران، زمان و هزینه زیادی لازم دارد. همانطور که گفته شد، نتیجه نهایی این است که نسخه ای از پاریس که در این سریال می بینیم، در نهایت این حس را به ما منتقل می نماید که خالی از سکنه و شبیه به شهرهای آخرالزمانی است.
مساله مهم دیگری که باعث می گردد این حس در بیننده به وجود آید که پاریس خلوت و خالی از سکنه است، گروه بازیگران ثابت سریال و شخصیت های تکراری کوچک است. دختر کفشدوزکی به جای اینکه هر هفته غریبه ها را از دست نیروهای پروانه هاوک نجات دهد، بارها و بارها به طور تصادفی به شخصیت های یکسانی مانند ستاره راک جگد استون، ناجا چاماک، گوینده اخبار و شهردار آندره بورژوا، برمی خورد. نه اینکه ما بدمان می آید که همواره همین شخصیت ها را ببینیم، اما شواهد بیشتری ارائه می نماید که پاریس، در دنیای این سریال تنها چند ده نفر ساکن دارد و در صورت نادیده گرفتن این افراد، شهر کاملا خالی و خلوت است.
2. مارینت به میزان آدرین معروف است
از بسیاری جهات، مارینت و آدرین به عنوان دو شخصیت کاملا متضاد معرفی می شوند. آدرین به خاطر پدر مشهورش و کارش به عنوان یک مدل محبوب و شناخته شده است. از سوی دیگر، مارینت ظاهرا یک آدم تنها است که حتی در دبیرستان هم شخصیت مهمی به حساب نمی آید. اما یک راز کوچک وجود دارد که سریال سعی دارد از شما پنهان کند. مارینت هم بسیار محبوب است، درست به همان میزان آدرین و دیگر همسالانش.
ظهور مخفیانه مارینت به عنوان یک ستاره و شخصیت محبوب عمدتا به علت اتفاقات قسمت پیکسلاتور است. در این قسمت، مارینت در نهایت با ستاره راک مشهور دنیا جاگد استون دوست می گردد، و این فقط یک آشنایی زودگذر نیست. در قسمت بعدی، جاگد از مارینت می خواهد جلد یکی از آلبوم هایش را طراحی کند، که در نهایت به پرفروش ترین آلبوم تبدیل می گردد. او حتی به همین علت روی جلد مجلات و تلویزیون ظاهر می گردد. اگر این کافی نیست، باید بگوییم که برترین دوست مارینت یک وبلاگ نویس محبوب است، او از فرزند یک گوینده خبر معروف نگهداری می نماید و حتی نوه معروف ترین سرآشپز دنیا است.
اگر به دقت نگاه کنید، خواهید دید که حتی در گروه همسالان خود، مارینت یک شخصیت کاملا اجتماعی است. اوایل قسمت چهارم سریال، متوجه می شویم که تمام کلاس از تماشا او پس از مدرسه خرسند می شوند و آدرین حتی به او چشمکی می زند. علی رغم اصرار مداوم مارینت مبنی بر اینکه او فقط یک بازنده بیچاره است که هیچ شانسی برای دوستی با آدرین ندارد، اگر واقعا به وقایع سریال توجه کنید، خواهید دید که تمام عدم محبوبیت فرضی مارینت فقط در فکر او وجود دارد.
3. در انیمیشن معجزه آسا برج ایفل بارها تخریب می گردد
در این انیمیشن معجزه آسا هر زمان که قهرمان ما یکی از مخلوقات پروانه هاوک را شکست می دهد و آکومای آن ها را پاک می نماید، انبوهی از کفشدوزک های جادویی را آزاد می نماید که تمام اثرات منفی ناشی از ابرقدرت های آن شرور را ترمیم کند. به همین علت کل شهر پاریس بارها تخریب می گردد، تا زمانی که دختر کفشدوزکی هیولای هفته را شکست دهد، و همه چیز را درست کند.
اما شاید دقت ننموده باشید، یک نقطه عطف نمادین پاریسی در این سریال وجود دارد که هر زمان فرصتی پیدا گردد از بین می رود؛ برج معروفی به نام ایفل. این بنای تاریخی معروف بارها در طول سریال تخریب شده است.
برج برای اولین بار در قسمت 13 تخریب می گردد، زمانی که مایم آن را با یک شمشیر نامرئی بزرگ به دو نیم می نماید. بچه گیگانتیتان که به میزان یک کایجو عایدیه، در حالی که عصبانی است، برج ایفل را از بین می برد. کلکسیونر - که همان گابریل آگرست آکوماتیزه شده است- حتی برج را می دزدد و آن را در کتاب جادویی خود پنهان می نماید. و در قسمت ملکه مد حتی یک شرور نیست که برج را ویران کند، در عوض، کوامی گربه سیاه، پلاگ، خودش آن را با توانایی ویرانگر خود از بین می برد.
4. اتفاقات عجیب و غریب بسیاری در سریال معجزه آسا پنهان شده است
اگرچه در حال حاضر اتفاقات عجیب و غریب در سریال های آمریکایی تبدیل به یک امر عادی شده است، به نظر می رسد فرانسه در این زمینه یک قدم عقب باشد زیرا هیچ شخصیت LGBTQ+ تایید شده در معجزه آسا وجود ندارد. اما در زیرمتن داستان کاملا فرق دارد. انیمیشن معجزه آسا شامل چندین شخصیت فرعی جزئی است که به وضوح قصد دارند روابط متفاوتی داشته باشند، حتی اگر سریال هرگز به صراحت این موضوع را بیان نکند.
اولین رابطه مهم در این سریال بین گوت خجالتی جولکا کوفین و رز لاویلانت بلوند است. اگرچه از بسیاری جهات متفاوت هستند، اما این دو شخصیت به وضوح بسیار به هم نزدیکند. آن ها اغلب در حالی نشان داده می شوند که دست در دست هم گرفته اند، یا به یکدیگر تکیه داده اند یا در شرایط سخت یکدیگر را آرام می نمایند.
یکی دیگر از زوج های عجیب و غریب در فیلم معجزه آسا، مارک آنسیل و ناتانیل کورتزبرگ است. این دو کودک هنرمند عملا جدایی ناپذیرند، و مارک غیرقابل انکار طوری طراحی شده است که متفاوت خوانده گردد. او نه تنها آرایش می نماید، لباس های رنگین کمانی می پوشد و رفتارهای عجیب دارد، حتی نام او، مارک آنسیل، یک جناس در اصطلاح فرانسوی به معنای رنگین کمان است.
5. بعضی از شوخی ها در سریال معجزه آسا قابل ترجمه و معنی دار نیستند
اگرچه انیمیشن معجزه آسا انیمیشنی است که برای مخاطبان بین المللی در نظر گرفته شده است، اما بعضی از شوخی ها همچنان به شدت فرانسوی هستند و در این موارد، مخاطبان جوان تر از دنیای انگلیسی زبان ممکن است دقیقا منظور آن ها را درک ننمایند.
رایج ترین قسمت هایی که این موضوع دیده می گردد مربوط به شخصیت هایی است که نام آن ها در زبان فرانسوی نوعی بازی با کلمات است. به عنوان مثال، شخصیت ابرقهرمان روباه آلیا، رنا روژ، بر اساس عبارت renarde rouge به معنای روباه قرمز است و شخصیت شرور با مضمون نان باکریکس ریف شخصیت محبوب کمیک فرانسوی آستریکس است.
فراتر از چنین جناس هایی، سریال معجزه آسا گاهی اوقات شامل جوک هایی می گردد که برای فهمیدن احتیاج به دانش خاصی از فرهنگ فرانسوی دارند، مانند قسمت کت بلانک جایی که مارینت می خواهد برای پنجمین روز نام گذاری آدرین هدیه بخرد. اما این به چه معنا است؟ در فرانسه، بیشتر نام های رایج، مربوط به روزی از سال می شوند، عملی که برخاسته از سنت کاتولیک قدیسان است که جشن سالانه دارند. بنابراین، در فرانسه، علاوه بر خرید هدیه تولد برای کسی، ممکن است برای او یک هدیه روز نام گذاری هم بخرند.
نکته طنز در اینجا این است که آدرین ظاهرا حداقل پنج نام دارد - نام کوچک و حداقل چهار نام دیگر - و مارینت چنان علاقه زیادی به او دارد که نه تنها هر پنج نام او را می داند، بلکه برای او هدیه می خرد. پنجمین روز نام گذاری یک شوخی بسیار خنده دار در فرانسه است، اما برای بینندگان جوان انگلیسی زبان یا دیگر کشورها، بی معنی به نظر می رسد.
6. شرورهای واقعی سریال … تیکی و پلاگ؟
مارینت عاشق آدرین است و آدرین عاشق دختر کفشدوزکی. اگر شخص ثالثی وجود داشت که هویت هر دوی آن ها را می دانست، می توانست دو قهرمان ما را از این مخمصه مضحک که در آن قرار گرفته اند نجات دهد و آدرین و مارینت بالاخره می توانستند با هم باشند. اما صبر کنید البته که چنین شخصیت هایی وجود دارند. در قسمت جغد تاریک، تیکی متوجه می گردد که گربه سیاه همان آدرین است، و پلاگ متوجه می گردد که مارینت همان دختر کفشدوزکی است، و با این حال، حتی پس از این، هر دو کوامی از گفتن حقیقت به صاحبان خود امتناع می ورزند.
اگر منصف باشیم، پلاگ در اپیزود پسر شنی می گوید که کوامی ها نمی توانند نام صاحبان فعلی خود را فاش نمایند، اما چنین ممنوعیتی برای گفتن نام دارنده قدرت معجزه آسا دیگر وجود ندارد. از این گذشته، تیکی نام آدرین را، چه قبل و چه بعد از اینکه راز او را می فهمد بارها در طول سریال می گوید. بعلاوه، در اپیزود کت بلانک، مارینت به آینده ای جایگزین سفر می نماید که در آن دنیا اساسا نابود می گردد، و در آن جدول زمانی، او و گربه سیاه هویت یکدیگر را می دانند.
به عنوان مدرکی که می توان چنین ادعایی را ثابت کرد، به نینو و آلیا، با نام مستعار کاراپاس و رنا روژ دو دارنده قدرت معجزه آسا نگاه کنید. آن ها در سرانجام فصل 2 هویت یکدیگر را می فهمند و همه چیز ختم به خیر می گردد. در واقع، آن ها اکنون حتی می توانند برای یکدیگر حقایقی ارائه دهند، که مسلما آشکار شدن هویت آن ها در دنیا گسترده تر را دشوارتر می نماید. تیکی و پلاگ فقط نادان هستند.. چرا از عشق متنفرید، ای حشرات کوچک عجیب و غریب؟
7. خیلی عجیب است که هیچ کس دختر کفشدوزکی و گربه نوآر را نمی شناسد
تنها سوال بزرگی که بزرگسالان هنگام تماشای این سریال از خود می پرسند این است که چرا هیچ کس هویت مخفی دختر گفشدوزکی و گربه نوآر را کشف ننموده است. مانند گرین لنترن یا شگفت انگیزها، دختر کفشدوزکی و گربه نوآر رویکردی مینیمالیستی در خصوص لباس مبدل خود انتخاب نموده اند. بله، ما می دانیم که آن ماسک های کوچک فقط بخشی از داستان های ابرقهرمانی هستند، و ما کاملا مایلیم که آن را بپذیریم، اما این سریال دیگر در این مورد زیاده روی نموده است. در قسمت فرعون آلیا کتاب تاریخ دختر کفشدوزکی را پیدا می نماید و بنابراین متوجه می گردد که این ابرقهرمان باید یکی از همکلاسی های او باشد. وقتی به آن نقطه رسیدید، کنار هم قرار دادن آن قطعات نهایی چقدر سخت است؟ آلیا، به جز برترین دوستت، آیا واقعا این تعداد دختر با موهای آبی متمایل به مشکی که دوگوشی بسته شده اند در کلاس شما وجود دارد؟
حتی یک تئوری از سوی هواداران این سریال وجود دارد که یک راه چاره بالقوه برای این مشکل ارائه می دهد. وقتی قهرمانان ما تغییر شکل می دهند چه می گردد، آن ها به وسیله هاله ای جادویی احاطه می شوند که تشخیصشان را برای افرادی که می شناسند به معنای واقعی کلمه غیرممکن می نماید. این بدان معنا است که اگر شما یکی از دوستان مارینت بودید و دختر کفشدوزکی را می دیدید، هنوز هم نمی توانستید تمام ویژگی های صورت او را ببینید.
8. پس از دو تبدیل اول، سازندگان این سریال به وضوح ایده های خود را از دست دادند
اگر شما یک ابرقهرمان باشید که به طور جادویی تبدیل به آلتر ایگوی خودتان شوید، چیزی مهم وجود دارد که باید به سرعت در خصوص آن تصمیم بگیرید، آن هم عبارتی است که هنگام تبدیل شدن باید به زبان آورید. فرقی نمی نماید به شزم، هن شین یا با قدرت خاکستری بسنده کنید، یک عبارت مجذوب کننده بسیار مهم است. دختر کفشدوزکی و گربه سیاه قطعا این گزینه را به خوبی انتخاب نموده اند. عبارات تیکی اسپات آن از دختر کفشدوزکی و پلگ کلوز اوت از گربه سیاه کوتاه، تند و به یاد ماندنی هستند.
متاسفانه، کاملا واضح است که نویسندگان - یا شاید فقط مترجمان - پس از این دو عبارت اول به سرانجام ایده هایشان رسیدهد، زیرا تقریبا هر دارنده قدرت معجزه آسای دیگری که می بینیم، عبارتی دگرگونی دارد که یا بسیار ساده، بی معنی یا ترکیبی از هر دو است. وایپریون زبانش روی عبارت ساس اسکیلز اسلیتر گیر نموده است و مولتی ماوس از عبارت مولو گت اسکوییکی استفاده می نماید. فقط سعی کنید یکی از آن ها را با صدای بلند و با صورت مستقیم بگویید. شاید بدتر از آن، کارپیس است که از عبارت وازی شل آن و کویین بی است که از پولن باز آن استفاده می نمایند، که هر دو اساسا فقط کپی هایی از عبارت دختر کفشدوزکی هستند.
وقتی به سمت شرورها می روید، اوضاع بهتر نمی گردد. مایورا چیزی شبیه دوسو، پرهایم را باز کن و پروانه هاوک هم همان نورو، بال های تاریک برمی خیزند برایشان بازنویسی شده است. این امکان وجود دارد که تمام این عبارات در زبان فرانسوی زیبا به نظر برسند، و حجم بزرگی از بازی ظریف کلمات در اینجا در جریان داشته باشد. اما از جایی که نشسته ایم، فکر می کنیم که تقریبا تمام عبارات تبدیل شوندگی، به استثنای دو شخصیت اصلی ما، می توانند از دور دیگری از ویرایش ها استفاده نمایند.
9. علاقه کت نوآر به دختر کفشدوزکی غیرعادی است
یک مشکل بزرگ در قلب انیمیشن معجزه آسا وجود دارد. تنش عاشقانه بین مارینت و آدرین مسلما قانع نماینده ترین بخش سریال است. ما دوست داریم این رابطه شکل بگیرد و بیشتر اوقات هم این امکان فراهم می گردد. اما هر چند وقت یکبار، آدرین از خط عبور می نماید. صادقانه، علی رغم کوشش های سریال برای نشان دادن علاقه آدرین به دختر کفشدوزکی، او گاهی نگرش ها و رفتارهای غیرعادی و خطرناک از خود نشان می دهد.
وقتی آدرین نقش گربه سیاه را بازی می نماید، بارها و بارها عشق خود را به دختر کفشدوزکی ابراز می نماید، و حتی گاهی این کار را در میانه نبردشان با ابرشرورها انجام می دهد. حتی در قسمت انیمان گربه سیاه سعی می نماید مخفیانه و بدون اینکه دختر کفشدوزکی متوجه گردد او را بو کند. همانطور که ممکن است تصور کنید، دخترک متوجه می گردد و اصلا هم از این کار خوشش نمی آید.
10. شخصیت های سریال معجزه آسا شباهت های زیادی با ابرقهرمانان نسل های قبل دارد
مانند بسیاری از داستان های ابرقهرمانی، انیمیشن معجزه آسا از برنامه های تلویزیونی قدیمی تر و کتاب های کمیک الهام می گیرد و هیچ کوششی برای پنهان کردن این تاثیرات انجام نمی دهد. با این حال، دو مورد از تاثیرات آشکارتر روی این سریال ممکن است مربوط به مدت ها قبل باشد که بعضی از بچه های کوچک تر در بین مخاطبان ممکن است آن ها را نشناسند.
اولین پیش عایدی آشکار معجزه آسا، سیلور مون (Sailor Moon) است. سیلور مون مشخصا داستان عاشقانه ای بین یک ابرقهرمان نوجوان به همین نام و یک مرد اسرارآمیز نقابدار به نام تاکسیدو ماسک است که به عنوان دستیار او عمل می نماید. بعلاوه، دختر کفشدوزکی و سیلور مون با استفاده از آیتم های جادویی به لباس های ابرقهرمانی خود تبدیل می شوند و هر دو دستیاران حیوانی سخنگو دارند.
یکی دیگر از ابرقهرمانان معروف با شباهت های بسیار زیاد به دختر کفشدوزکی، مرد عنکبوتی است. هم پیتر پارکر و هم مارینت نوجوانانی هستند که لباس هایی مربوط به یک حشره و به رنگ قرمز پوشده اند. به علاوه، هر دوی آن ها چابکی فوق العاده دارند و به صورت جهش و پرش حرکت می نمایند. مانند مارینت، پیتر دائما مجبور است بین احتیاجهای زندگی شخصی و زندگی ابرقهرمانی اش تعادل برقرار کند، و اگرچه علاقه اصلی مرد عنکبوتی در بیشتر تجسم هایش مری جین است، اما او هم گاهی اوقات بین دوراهی ابراز علاقه گیر می افتد.
منبع: looper
منبع: دیجیکالا مگ