لوکیشن فیلم کفش های میرزا نوروز کجا بود؟ ، حسینه ای که قرار بود قصر شاهی بشود ، اگر به قزوین سفر کردید حتمن از این خانه تماشا کنید
به گزارش اخذ ویزا، کفش های میرزا نوروز از آن فیلم هایی است که خیلی از ایرانی ها آن را دیده اند. ماجرای این فیلم دیگر تبدیل به خاطره ای شده و هرچیز به دردنخوری را که صاحبش از آن دل نمی کند به کفش های پاره این فیلم نسبت می دهند. این گزارش در ویژه نامه ایران شناسی، ماهنامه سرزمین من در فروردین 1388 منتشر شده است.
خبرنگاران، کفش های میرزا نوروز در دهه 60 ساخته شد، یعنی زمانی که هنوز استفاده از دکور تا این میزان در سینمای ایران رشد ننموده بود. برای همین، فیلم را در مکان های تاریخی فیلم برداری نموده اند تا حس و حال گذشته را بهتر نشان دهند؛ بخش هایی از این فیلم در مکان های تاریخی قزوین و تهران فیلم برداری شده است.
از آن جا که از ساخت این فیلم مدت ها می گذرد، عکس های فیلم را به سختی به دست آوردیم. اگر کمک دوستان در سایت سوره سینما نبود و این عکس ها را از آرشیو خود برای ما نمی فرستادند، این مطلب به خاتمه نمی رسید.
سرباز، دستی به کلاه سفید و نارنجی اش می کشد و پیرمرد را پرت می نماید جلوی تخت حاکم. بعد شروع می نماید بلندبلندشمردن که قربان! جنون به سرش زده. تا به حال 7 سر، 8 پا، 12 دست و 17 کاسه سر شکانده. 8 چشم را کور نموده و عده زیادی را مجروح نموده است.... سرباز اینها را با چنان شور و هیجانی می گوید که انگار این پیرمرد لاجون همه این کارها را به تنهایی نموده است و درست همین موقع است که کفش های درب وداغانی را بالا می آورد و ماجرا لو می رود که دوباره کفش های جناب میرزانوروز کار دستش داده است.
مثل اصفهان نباشد
از سر کوچه مولوی هم می گردد گنبد فیروزه ای حسینیه را دید. عمارت امینی ها به جامانده 16 عمارت تودرتو و پیوست های آنهاست که در زمان ناصرالدین شاه قاجار از طریق جناب امینی ها که از تجار معروف قزوین هم بوده، ساخته شده است. آب نمای مستطیلی با فواره ای نقلی، تقریبا از دم در تا ستون های عریض و طویل عمارت ادامه دارد.
نمای بیرونی حسینیه با کاشیکاری فیروزه ای و پنجره های رنگی زیر نور آفتاب بهاری قزوین شکوه عمارت را چندبرابر نموده است؛ عمارتی که چیزی حدود 3 دهه پیش لوکیشن فیلم به یادماندنی کفش های میرزا نوروز بود.
متوسلانی - کارگردان- برای اینکه یادش بیاید چطور برای فیلم برداری از قزوین و خانه امینی ها سر درآوردند، کلی چین وچروک به پیشانی اش می اندازد و دست آخر می گوید: برایمان خیلی اهمیت داشت که از مکان هایی استفاده کنیم که برای تماشاچی شناخته شده نباشد. من هیچ دوست نداشتم بیننده با اولین سکانسی که از فیلم می بیند سریع بگوید آهان! اینجا مثلا اصفهان است و تعریف می نماید که برای قصر حاکم، تمام خانه های قدیمی تهران را زیر پا گذاشته اند تا اینکه به پیشنهاد یکی از دوستان و در ابتدا برای بازدید از بازار قزوین و پیداکردن لوکیشنی برای دکان عطاری جناب میرزا راهی قزوین می شوند.
کمی که خیره شوید رنگ های شاد و شفاف پنجره های پشت سر میرزا را می بینید
خانه ای از رنگ و شیشه
حسینیه امینی ها یکی از زیباترین بناهای تاریخی قزوین است که چیزی حدود 190 سال پیش از طریق معماران همدانی و قزوینی و برای شخصی به همین نام ساخته شده. اما ماجرای حسینیه شدن این خانه از این قرار است که حدود 27 سال بعد از ساخته شدن عمارت، در سال 1302 ناصرالدین شاه در گشت وگذارهایش سر از قزوین و این خانه درمی آورد. جناب پادشاه از این خانه خوشش می آید و دستور می دهد از آن به بعد یکی از قصرهای او باشد. آقای امینی هم که از اینکه خانه اش قصر گردد هیچ دل خوشی نداشته، زودتر از جناب پادشاه دست به کار می گردد و عنوان حسینیه روی خانه اش می گذارد.
حسینیه امینی ها بنایی شمالی- جنوبی است که در قدیم 6 حیاط داشته اما بعد از اینکه 2 حیاط آن به خیابان تبدیل می گردد، 4 حیاط اطراف آن باقی می ماند که به حیاط های اندرونی، بیرونی و جانبی معروف می شوند و هر کدام هم کاربردهای خاص خودشان را داشته اند. در ورودی حسینیه، در نقلی و جمع وجوری است که بعد از 3-2 پله به حیاطی بسیار زیبا با سنگفرش تیشه ای ختم می گردد.
در عمارت اصلی و در طبقه اول 3 تالار بزرگ شرقی- غربی وجود دارد؛ تالارهایی که در قدیم فقط مورد استفاده مردهای خانه و مهمانانشان بوده و خانم ها در محلی به نام خانم نشین می نشسته اند. تالار مرکزی از 2 تالار دیگر بزرگتر است و همان تالاری است که تخت حاکم فیلم کفش های میرزانوروز در آن قرار داشت.
چراغ خوش خط و خالی که کنار عکس جناب امینی های بزرگ در تالار بزرگ خانه امینی ها جا خوش نموده
متوسلانی می گوید: خانه یک سالن بزرگ داشت که تخت حاکم را آنجا گذاشته بودیم. بساط فلک میرزا نوروز هم همان جا برپا بود؛ اتاقی هم بود که گچبری خوبی داشت و آن را خانه معتمدالتجار کردیم که مدام ضامن میرزا نوروز می شد. تالار از طریق 2 پنج دری بزرگ به تالارهای شمالی و جنوبی وصل می شد. عمارت پر از ارسی های مشبک و شیشه های رنگی بود که به صورت شمسه (نصف قرص، نصف آفتاب) دم ظهر، بازی رنگ و نور فوق العاده ای در عمارت راه می انداخت. سقف تالار مرکزی با نقاشی روی چوب، آینه کاری و گچبری، مثل فرش زیبایی بود که به فرش بالای سر هم معروف بود.
در زیر این مجموعه، سرداب هایی با انبار، آشپزخانه و شربت خانه وجود داشته. در وسط این سرداب هم فواره ای قرارداشت که حالا به دلیل بسته شدن چشمه های ورودی آب از کار افتاده است. در گوشه دیوارها و در اطراف فواره هم سکوهایی برای نشستن ساخته شده که ظاهرا به خاطر خنکی اش محل درست ودرمانی برای چرت بعدازظهرهای تابستان اهالی خانه بوده است.
تخت حاکم را در اتاق اصلی حسینیه گذاشته بودند. اتاقی که به خاطر زرق و برقش، برای حاکم و بزازباشی برترین مکان بود
دکان میرزا در بازار قزوین
اما متوسلانی و گروهش که اول برای وراندازکردن بازار راهی قزوین شده بودند با تماشا خانه امینی ها حسابی زمین گیر می شوند و بعد از روبه راه شدن لوکیشن خانه و قصر جناب حاکم سر از بازار قزوین درمی آورند. متوسلانی می گوید از قبل به بازار قزوین فکر نموده بودم چون بازار قزوین شکل سنتی اش را داشت. درهای مغازه ها و بافت معماری بازار هنوز همان طور قدیمی مانده بود؛ معماری ای که حالا با وجود کانال های کولر و دروپنجره های آهنی، بکری و دست نخورده بودنش را از دست داده است.
بازار قزوین مجموعه ای تاریخی است که ساخت وسازش از دوران صفویه شروع شده اما بخش عمده آن در زمان قاجاریه ساخته شده است؛ مجموعه ای که علاوه بر سرای تجار، بناهایی هم به عنوان مدرسه، مسجد، گرمابه و آب انبار داشته است؛ بناهایی که هرچند حالا از بین رفته، اما باعث شده بازار قزوین به لحاظ باستان شناسی یک مجموعه کم نظیر بین بازارهای سنتی ایران باشد. علاوه بر وسعت ترکیب، طرح های شطرنجی و مشبک به کار رفته در معماری بازار، از مهم ترین ویژگی های بازار قزوین است. سرای وزیر، سرای حاج رضا، سرای رضوی، سرای سعدالسلطنه، مسجدالنبی (مسجد شاه) و تیمچه های بازار که مجموعه ای از کاروانسراها و دکان تجار بوده، از مهم ترین بخش های بازار است.
سکانس های دکان عطاری جناب میرزانوروز و کفاشی جناب کفاش که از دست میرزا و وصله های کفش پاره پوره اش حسابی عاصی شده بود و سایه میرزا را هم با سنگ می زد و البته دکان اشرافی جناب بزازباشی یا همان معتمدالتجار که در طول فیلم کاری نداشت جز وساطت میرزانوروز، در سرای وزیر فیلم برداری شده است.
متوسلانی دلیل انتخاب این سرا از مجموعه بازار قزوین را این می داند که دکان های این سرا درهایی (ارسی هایی) قدیمی با چهارچوب مخصوص داشت که به صورت بالا و پایین حرکت می کرد و باز و بسته می شد؛ اتفاقی که به قول خود متوسلانی باعث می شد بتوانند نمای متفاوتی از میرزانوروز کلافه هنگام بازکردن دکان عطاری اش بگیرند. بیشتر حجره های این سرا طاق های لچکی (طرحی به شکل سه گوش) با کاشیکاری و نقوشی مثل شیر و پرنده و طرح های اسلیمی و ختایی دارد اما از همه این طرح ها جالب تر طرح آدم های بال دار - درست بالای سر حجره ها- است که نشان می دهد معمار این بناها بیشتر از اینکه روحیه کاسب وکار داشته باشد، به فکر خیال پردازی اهالی بازار بوده.
حمام، تهران و داستان های دیگر
ماجرای جناب میرزا از آنجا شروع می شد که او برای حمام به گرمابه ای می رفت و از قضا جناب حاکم هم در آن گرمابه مشغول استحمام بود؛ بعد اشتباهی کفش های جناب حاکم را به خیال اینکه کسی خواسته لطفی در حقش بکند و او را از شر کفش های وصله پینه خورده اش خلاص کند پوشید و درست از اینجا بود که دردسرهای میرزانوروز شروع می شد.
متوسلانی می گوید: حمام های زیادی را در ایران دیدیم. بعد فکر کردیم تمرکزمان را بگذاریم روی قزوین. تا اینکه یک حمام قدیمی پیدا کردیم؛ ولی سربینه اش مدرن شده بود و خزینه اش هم مثل سابق نبود. ناچار شدیم تا حد خیلی زیادی دکور بزنیم.
متوسلانی تعریف می نماید که در قزوین در بلندبالایی که بتوانند آن را به جای در قصر حاکم جابزنند پیدا نمی نمایند؛ برای همین هم ناچار می شوند بندوبساطشان را جمع نمایند و برای فیلم برداری چند سکانس به اصفهان بروند؛ مجبور شدیم برای در قصر حاکم از در عمارت عالی قاپو استفاده کنیم اما در عالی قاپو هم آن فرمی را که ما می خواستیم نداشت.
ما پنجره ای می خواستیم که روی در وجود داشته باشد تا وقتی مردم شکایات شان را از دست میرزانوروز پیش حاکم می برند، آن را باز نمایند؛ برای همین هم یک در دیگر ساختیم و پنجره ای روی آن درآوردیم و آن صحنه هایی را که می خواستیم فیلم برداری کردیم. و بعد تعریف می نماید که روی در عالی قاپو طرح پنجره ای را نقاشی می نمایند تا خیلی هم عوض شدن درهای قصر جناب حاکم تعیین نباشد.
حالا مارکوپولوبازی گروه درست از همین جا شروع می گردد. آنها بعد از اصفهان راهی تهران می شوند تا خانه حیاط دار و درست ودرمانی برای خانه میرزانوروز پیدا نمایند؛ خانه ای که بگردد بساط دیگ های بزرگ عطرگیری را در آن علم کرد.
متوسلانی می گوید: هر چه در قزوین دنبال خانه ای گشتیم که حیاط و ساختمان مناسبی داشته باشد تا بتوانیم خانه میرزانوروز را در آنجا فیلم برداری کنیم پیدا نشد؛ برای همین هم در بین خانه های قدیمی تهران در نزدیکی های سه راه امین حضور خانه ای پیدا کردیم که به لحاظ معماری با خانه امینی ها مطابقت داشت؛ چون ما اصرار داشتیم که تفاوت معماری زیادی نداشته باشد که این شک به وجود بیاید که این خانه ها در 2 عصر متفاوت ساخته شده اند.
بازار قزوین مجموعه ای تاریخی است که ساخت وسازش از دوران صفویه شروع و در زمان قاجاریه به خاتمه رسید
سینماگران، مواظب باشید
با وجود همه این دردسرها و مارکوپولوبازی ها، متوسلانی کار در لوکیشن تاریخی را ترجیح می دهد و می گوید: اگر قرار باشد باز هم فیلمی بسازم که به مکان های تاریخی احتیاج داشته باشد حتما ترجیح اولم همان لوکیشن های طبیعی است تا دکور؛ هرچند او معتقد است امکان کار در لوکیشن طبیعی به لحاظ میزانسن و نورپردازی محدود است اما هزینه کمتری می برد و حسابی به صرفه است. او می گوید: دکور با توجه به بودجه محدودی که سینماگران ما دارند تصنعی از کار درمی آید؛ پس همان بهتر که اگر قرار است مثلا در فیلم ام قصر حاکم یا یک بازار سنتی را داشته باشم در همین مکان ها فیلم برداری کنم.
اما با وجود همه این حرف وحدیث ها کم نشنیده ایم خبر آسیب تماشا یک بنای تاریخی را وقتی کار اهالی سینما با آنجا تمام شده. باید دید سینماگران ما همان میزان که به فکر بودجه فیلم سازی شان هستند، به فکر نگهداری آن مکان تاریخی ای که برای لوکیشن شان انتخاب می نمایند هم هستند یا نه!
منبع: همشهری آنلاین