تا باشد از این ریاها!
به گزارش اخذ ویزا، خیلی دل وجرات می خواهد در اوضاع و احوالی که حلقه طناب تورم، لحظه به لحظه دور گلوی مردم سفت تر می گردد، چشمانت را روی پول درشت یک میلیارد و 245میلیون تومانی ارثیه پدری ات ببندی و آن را تبدیل کنی به تبلت و مدرسه و کانکس.

این روزها، خیلی از دانش آموزان به خاطر دست ودلبازی حسین اسدی، معلم 50ساله اندیمشکی، لبخند به لب دارند و با خیالی آسوده و نداشتن نگرانی از نداشتن تبلت، در کلاس های آنلاین معلمان حاضر می شوند. او 28 سال سابقه معلمی دارد که 20 سال از این مدت را در مناطق محروم گذرانده و هشت سال هم راهبر آموزشی بوده است.
آقامعلم قصد رسانه ای کردن این موضوع را نداشت. خودش می گوید: کار خیر را به خاطر رضایت خدا و دیدن لبخند دانش آموزان انجامش دادیم.
نمی خواستیم کسی بداند، اما بعضی متوجه ماجرا شدند. لشکر قضاوت کنندگان فضای مجازی هم مثل همواره حاضر به یراق، آمدند پای کار و حسابی او را کوبیدند و قضاوتش کردند که همین که می گویی برای بچه ها چه و چه خریده ای، یعنی ریا کردی. اما به گفته خودش، تا باشد از این ریاها. با این ریاها، هم دل بچه ها و خانواده های کم بضاعت و بی بضاعت شاد شده و هم کمتر دل مردم به خاطر مرگ محمدها و زخمی شدن مانی ها خون می گردد. سراغ این معلم سخاوتمند رفتیم که وقتی اصرار ما را دید، راضی به مصاحبه شد.
با یک میلیارد و 245میلیون تومان ارثیه پدری خیلی کارها می گردد کرد. می توان ماشین و خانه خوبی خرید. چطور از آن چشم پوشی کردید؟
پدر من 50سال بازاری بود که دو ماه پیش عمرش را داد به شما. راستش می خواستم یک ماشین خوب بخرم، ولی وقتی دیدم داشتن یک تبلت چقدر بچه ها را شاد می نماید، تصمیم گرفتم این پول را صرف کار خداپسندانه کنم. باور کنید روحیه آدم بهتر می گردد. من چه نیازی دارم دو خانه و دو ماشین داشته باشم. همین که دانش آموزی با دیدن یک تبلت، از ته دل می خندد، برای من کافی است. خدا را شکر وضعم خوب است و قرار است این پول را به دومیلیارد تومان هم برسانم.
منظورتان چیست؟
به امید خدا، یک پس انداز شخصی به مبلغ 800- 700 میلیون تومان هم دارم که قرار است آن را صرف خرید تبلت برای دانش آموزان نیازمند کنم.
خانواده و همسر و پنج فرزندتان مخالفت نکردند؟
خب کسب رضایت خانواده و خواهران و برادران مطرح است. ابتدایش کمی مخالفت کردند، اما وقتی نفس کار را برایشان شرح دادم، آنها هم قبول کردند. یک دختری بود که افسردگی داشت چون به دلیل نداشتن تبلت، از دروس مدرسه اش عقب مانده بود. وقتی تبلت را به او دادم، نمی دانید چه ذوقی کرد. همین لبخند برایم کافی است.
تا الان چند تبلت برای دانش آموزان تهیه نموده اید؟
با احتساب تبلت های دیروز، می گردد 153 عدد. البته تصمیم دارم این رقم را به 200 برسانم تا به دست دانش آموزان نقاط محرومی مانند اندیمشک و حاشیه آن، الوارگرمسیری، دزفول و اطراف آن برسانم. منطقه الوارگرمسیری در شمال اندیمشک قرار گرفته است که یک منطقه محروم است. به امید خدا قصد داریم برایشان مدرسه بسازیم و کانکس تهیه کنیم. در سیستان وبلوچستان هم دو سه مدرسه شرایط نامناسبی دارد که خب از اندیمشک تا سیستان فاصله بسیار زیاد است. برای این ها می خواهم یک کامیون لباس بفرستم. بنا به بعضی گفته ها، بچه های روستایی به نام کتیج لباس وکفش های پاره دارند که این بسیار ناپسند است. آدم گریه اش می گیرد.
خودتان به سیستان وبلوچستان رفتید و مناطق محروم را شناسایی کردید؟
نه. در فضای مجازی به من پیغام دادند و این کمبودها را گفتند.
ساخت مدارس را شروع نموده اید؟
با همراهی فرمانداری، از هفته بعد قرار است مراحل ساخت آن انجام گردد و تا چند ماه دیگر مدارس آماده بهره برداری خواهد بود.
خاطره ماندگاری از یاری به دانش آموزان به یاد دارید؟
بله، یک روز برای بازدید به مدرسه ای رفته بودم. پسربچه ای را دیدم که لباس کهنه ای به تن داشت. مبلغی پول در جیبش گذاشتم تا خانواده اش با آن برای فرزندشان لباس بخرند. البته بعضی اطرافیان گفتند که کار خوبی نیست و خانواده اش ناراحت می شوند. همان شب پیغامکی برایم آمد که در آن 950 هزار تومان پول برایم واریز شده بود. با خودم گفتم خدایا این پول از کجا آمده است که متوجه شدم پاداش فعالیت در مناطق محروم بود که به حسابم واریز شده بود. برایم جالب بود که کار خیر این طور از سوی خدا پاسخ داده می گردد.
لیلا حسین زاده - حوادث روزنامه خبرنگاران
منبع: جام جم آنلاین